خلاصه داستان : سریال خانگی دندون طلا، نیر دختری مهاجر با پدری علیل ساکن حلبی آبادهای حاشیه شهر تهران است که مشغول دورهگردی و دست فروشی است. او به جرم سد معبر با پاسبانی درگیر شده و پا به فرار میگذارد و به قهوهخانه ای پناه میبرد که پاتوق عدهای از لاتهای شهر است، صاحب قهوهخانه شخصی است به نام قنبر دیزلی (ملقب به «دندون طلا») به نیر پناه میدهد و دندون طلا از شجاعت و پاکدامنی و زحمت کشی نیر خوشش میآید و نیر نیز از جوانمردی و حق طلبی قنبر. این آشنایی منجر به عشقی آتشین شده که فرجامش بارداری نٓیِّر است. قهوهچی بعد از آنی که عشقش فروکش کردهاست پشیمان شده و منکر بچه میشود و …
نویسنده و کارگردان: داوود میرباقری
موسیقی و متن: فردین خلعتبری
تهیه کننده: مهران برومند
فیلمبرداری: سهیل نوروزی
تدوینگر: بهزاد مصلح
بازیگران: مهدی فخیم زاده، حامد بهداد، حمیدرضا آذرنگ، ستاره اسکندری، سیامک صفری، سیروس گرجستانی، بهناز جعفری، فرزین صابونی، نادر سلیمانی، کاظم هژیرآزاد، طوفان مهردادیان، انوش معظمی، رسول نجفیان،محسن قاضی مرادی و با حضور باران کوثری
معرفی سریال دندون طلا
سریال شبکه نمایش خانگیدندون طلا به کارگردانی سید داود میرباقری در سال 1394 در گونه کمدی و خانوادگی تولید شده است. مهران برومند تهیهکننده دندون طلا این سریال را، بهعنوان محصول شبکه نمایش خانگی و کشور ایران تهیه کرده است.
قسمت اول : نیر دختری مهاجر با پدری علیل ساکن حلبی آبادهای حاشیه شهر تهران و مشغول دوره گردی و دست فروشی است. او با پاسبانی به جرم سعد معبر کردن درگیر شده و پا به فرار می گذارد و به قهوه خانه ای پناه می برد که پاتوق عده ای از لات و لوت های شهر است، صاحب قهوه خانه شخصی است بنام قنبر دیزل (ملقب به دندون طلا) که به نیر پناه می دهد …
قسمت دوم : آشنایی قنبر دیزل با نیر، منجر به عشقی آتشین می شود که فرجامش بارداری نیر است. اما قهوه چی پس از آنکه عشقش فروکش می کند، پشیمان شده و منکر بچه می شود… اما نبر تصمیم هولناکی می گیرد …
قسمت سوم : نیر وقتی با نیت ناپاک قنبر دیزل مواجه میشود به مردی به نام کریم معروف به سگدست پناه می برد. او دیگر نمیخواهد گوش به فرمان دلش باشد و تنها دغدغه اش در این شرایط بزرگ کردن فرزندش است تا انتقامش را از قهوه چی بگیرد …
قسمت چهارم : نیر برای گذراندن زندگی سر از کافه تئاتر در می آورد اما این بار دردسر تازه ای برای او رقم می خورد که مسیر زندگیش را تغییر می دهد …
قسمت پنجم : آتش (بلبل) که با عنایت سرخوش روی صحنه بزرگ شده است، حالا جوان پوش نمایشهایی است که در کافه تئاتر اجرا می شود. اما کافه تئاتر بعد از انقلاب به دلایلی تعطیل می شود. عنایت که حالا بیکار شده است سر از قهوه خانه قنبر دیزل در می آورد …
قسمت ششم : اجرای نمایش های کاکا و گروهش به همراه بلبل در قهوه خانه با استقبال روبرو نمی شود اما قنبر دیزل برای کسب در آمد به فکر استفاده از صدای بلبل است. از طرفی عنایت با قنبر درگیر می شود و این موضوع عنایت را راهی بیمارستان می کند …
قسمت هفتم : بلبل بعد از شنیدن گذشته اش از زبان عنایت سرخوش شوکه می شود و از قهوه خانه قنبر دیزل سر در می آورد. قنبر دیزل که منتظر ای فرصت است تا از صدای بلبل برای کسب درآمد استفاده کند، پای او را به محافلی باز میکند که آغاز سقوط بلبل است. همزمان طلوع دانشجوی تئاتر برای تحقیقات پایان نامه خود که درباره نمایش رو حوضی است به دنبال استاد عنایت سرخوش می رود و از این طریق او هم وارد قصه بلبل می شود …
قسمت هشتم : طلوع بعد از جستجوهای زیاد استاد عنایت سرخوش را پیدا میکند. او برای نزدیک شدن به رمز و رازهای هنر سیاه بازی روزهای زیادی عنایت سرخوش را تعقیب میکند تا پای او هم به قهوه خانه قنبر دیزل باز میشود. عنایت که بعد از مدتی متوجه میشود بلبل معتاد شده است، او مقصر اصلی این اتفاق را دندون طلا میداند …
قسمت نهم : بلبل به دلیل اعتیاد شدید به آخر خط رسیده است و کارتن خواب میشود. از طرف دیگر طلوع با عنایت سرخوش و گروهش تئاتر خیابانی اجرا میکنند. در یکی از این نمایشها بلبل زنجیری که تنها یادگار نیر است را بین پولهای مردمی میاندازد که برای دیدن نمایش آمدهاند، این موضوع باعث آشنایی طلوع و بلبل میشود …
قسمت دهم (آخر) : بلبل برای بازگویی زندگیش و راز سیاه بازی، قراری با طلوع در قهوهخانه قنبر میگذارد. اما این قرار باعث شک و نگرانی دندون طلا میشود. همین موضوع سرآغاز رودررویی دندون طلاو بلبل است …